بی صدا فریــــــــاد کن
امواج غم در دلم زیر و زبر میشود نیاز به تو دارم که قلبم را با محبتوعشق ات صفا دهی٬ دل سوخته ام را با نگاه نافذت جان دهی وساحل دلم را آرامتر از همیشه کنی وهیچ نگذارم که تو بفهمی چقدر دوستت دارم. تو درد جانکاهی دلم را نمی فسرد. واکنون از طول ثانیه های بی تو بودن در آینده نیز خبر دارم. باور کن همان روز به خودم گفتم:ای دل عاشق شدی؟ پس بمان و به پایش بسوز .
دوستت دارم حتی اگر به چشمان خیسم بخندی.
دوستت دارم حتی اگر دلت از سنگ باشد.حتی اگر هیچ احساسی بر من نداشته باشی.
چرا باور نداری که به تو نیاز دارم.؟
منی که قلبی ویرانه دارم ودلی سوخته٬منی که ساحل دریای دلم طوفانی است.
کاش می شد تا ابد در شهر سکوت خودم هزاران بار به تو بگویم :دوستت دارم
کاش می شد قناری عشق تو را تا ابد در قفس دلم به اسارت بکشم٬
کاش در کنارت بودم تا این همه احساس تنهائی نمیکردم واز فراق وهجران
تا قبل از این نمی دانستم شبهای فراق چقدر طولانی وتاریک وروز های آن ابری و بارانی است.
اما با دوری از تو از تنها عشقم از آموزگار هجرت این درسها را فرا گرفتم.
اما روز اولی که دل به تو بستم همه این مصائب و مشکلات را میدیدم
قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت |